بعضیا هستن که حتی فقط فقط دیدنشون، انگار یه دکمهی “آروم باش” توی مغزته رو فشار میده.
چشماش، خندش، حتی طرز راه رفتنش… یه جوریه که انگار " زمان رو در لحظه نگه میدارن"،
نداریش، ولی بودنش حالتو خوب میکنه.
یه بودنِ عجیب… مثل بوی بارون، مثل آهنگ مورد علاقهت وسط شلوغی،
یه حس خفنِ نداشتن، ولی داشتن.
اینا شبیه اکسیژنن… نمیبینیشون، نمیگیریشون، مال تو نیستن،
ولی با نبودنشون نفست بالا نمیاد.
دیدنشون مثل لحظهایه که نور غروب میخوره به دیوار یه خونهی قدیمی؛
یه چیزی تو دلت میلرزه…
بیدلیل، بیمنطق، ولی واقعی...
بودنش، حتی تو نداشتنش، یه جور تعادلِ عجیب توی ذهنته.
نه مال توئه، نه شاید هیچوقت بشه؛
ولی فلسفهش اینه که بعضی "زیباییها"، فقط باید باشن… نه برای لمس، فقط برای حس.
شاید برای خیلیا تجربه شده یه روزایی که همهچی میره رو اعصاب، دلت میخواد بزنی زیر همهچی، گوشی خاموش، آدمارو حذف…
ولی یهو یه استوری میبینی…
یه عکس ازش،
یه ویدیو،
حتی یه صدای خندهش تو ذهنت،
و دلت یه لحظه میگه: "آروم، هنوز اون هست."
نه واسه تو، نه کنار تو،
ولی هست…
و همین کافیه که خنک شی، حتی وسط آتیش.
راستی شما هم از
اون یه نفرایی که دیدنش حالتو خوب میکنه، بدون اینکه حرفی بزنه.
دارید؟؟؟