آتیش وقتی کوچیکه،
با یه کپسول، با یه شیلنگ آب خاموش میشه...
ولی وقتی یه جنگل آتیش میگیره،
فقط بارونه که میتونه خاموشش کنه.
بعضی وقتا آدما با حرفاشون، با تهمتهاشون،
با داد زدن و قضاوتاشون،
اونقدر خستت میکنن
که انگار دارن جنگلِ وجودتو
درختای روح و روانتو
میسوزونن...
اونجاست که فقط
بارونِ حضورِ یه آدمِ خاص
میتونه خاموشت کنه
و دوباره شادابت کنه.
نه فقط برای من که دوسش دارم،
برای هر کسی که یه روز، یه جا
همکارش بوده، رفیقش بوده،
یا حتی فقط یه سلام باهاش رد و بدل کرده...
همه، اون بارونی بودنشو حس کردن...
اون آرومیِ نجاتبخششو فهمیدن.